مهدی بذرافکن؛
انگار آش دهن سوزی هم نیست!
یک:هر کورس زندگی چقدر؟
دیروز سوار تاکسی شدم. نکته ای که همان اول جلب توجه کرد برچسبی بود مربوط به کرایه هر کورس تاکسی شیراز در سال نود و هشت، یعنی کمتر از سه سال پیش که روی آن نوشته شده بود هر کورس هشتصد تومان.
امروز و در سال هزار و چهارصد و یک هر کورس کرایه تاکسی در شیراز به دو هزار و پانصد تومان افزایش یافته؛ یعنی در عرض کمتر از سه سال، بیشتر از سه برابر.
این افزایش را می توان به موارد دیگر هم تعمیم داد؛ با علم به این که افزایش کورس تاکسی مانند شیر و ماست و روغن و ماکارونی و خانه و سیمان و تخم مرغ و ماشین و گوجه و پیاز و موز و مرغ و رایانه و موبایل و پارچه و دارو و نان و…کمتر روی می دهد و افزایش کرایه وسایل نقلیه نسبت به موارد ذکر شده شتاب کمتری دارد.
راستی این روزها هر کورس زندگی با حقوق کارگران و بازنشسته ها و معلمان و کارمندان و… برای هر ایرانی چقدر آب می خورد؟
دو:نه انگار آش دهن سوزی هم نیست!
آهنگ خوبی را می شنویم. اسم خواننده را نمی دانیم. اما کیف می کنیم. لذت می بریم. بارها پلی می کنیم.اما وقتی می فهمیم مثلا آن آهنگ را دوست یا همکلاسی قدیمی مان خوانده، یکهو آهنگ بد می شود و با خود می گوییم؛ نه انگار خیلی آش دهن سوزی هم نیست.
خطاطی زیبایی را می بینیم . اسم خطاط را نمی دانیم. اما کیف می کنیم. بارها نگاهش می کنیم. اما وقتی می فهمیم مثلا آن خطاطی را دوست یا همکلاسی قدیمی مان تحریر کرده، یکهو خطاطی بد می شود و با خود می گوییم؛ نه انگار آش دهن سوزی هم نیست.
نقاشی زیبایی را می بینیم . اسم نقاش را نمی دانیم. اما کیف می کنیم. بارها نگاهش می کنیم. اما وقتی می فهمیم مثلا آن نقاشی را دوست یا همکلاسی قدیمی مان کشیده یکهو نقاشی بد می شود و با خود می گوییم؛ نه انگار آش دهن سوزی هم نیست.
داستان خوبی را جایی می بینیم و می خوانیم. اسم نویسنده را نمی دانیم. اما کیف می کنیم. بارها می خوانیم. اما وقتی می فهمیم مثلا آن داستان را دوست یا همکلاسی قدیمی مان نوشته یکهو یادداشت بد می شود و با خود می گوییم؛ نه انگار آش دهن سوزی هم نیست.
عکس زیبایی را می بینیم . اسم عکاس را نمی دانیم. اما کیف می کنیم. بارها نگاهش می کنیم. اما وقتی می فهمیم مثلا آن عکس را دوست یا همکلاسی قدیمی مان گرفته، یکهو آن عکس بد می شود و با خود می گوییم؛ نه انگار آش دهن سوزی هم نیست.
چرا اول آش دهن سوزی هست بعد نیست؟!
سه:همین طور شد
سرعتش را زیادتر کرد. پیچید جلویش.ترمز کشید.هر طور شده نگهش داشت. پیاده شد. درب ماشین متوقف شده را باز کرد.
لابد فکر می کنید با عصبانیت راننده را کشید بیرون.یقه اش را گرفت و یک کف گرگی هم حواله اش کرد. لابد فکر می کنید چند تا حرف بد هم نثارش کرد.
متاسفانه درست فکر کردید. همینطور شد.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰